اولین فعالیتهای مهندسی صنایع مربوط به اقتصاددانهای کاربردی و صنعتگرها است که در حدود سالهای 1800 در انگلستان شکل گرفت.
آدام اسمیت(Adam Smith) اقتصاددان معرف اسکاتلندی، در سال 1776 در کتاب ثروت ملل ایده تقسیم کار را برای بهبود بهرهوری مطرح کرد.
پیادهسازی این ایده روی فعالیت سوزن سازی در یک کارگاه نشان داد که با تقسیم فعالیت به چهار عملیات جداگانه، خروجی 5 برابر افزایش یافت. وقتی که یک کارگر تمام فعالیت را انجام میداد در هر روز 1000 سوزن تولید میکرد ولی وقتی 10 کارگر به چهار فعالیت تخصصی و جداگانه گمارده شدند میتوانستند 48000 سوزن تولید کنند. علاوه بر اینکه ظرفیت تولید افزایش یافت، اسمیت نشان داد که با این ایده هزینه ساخت نیز کاهش مییابد.
اسمیت علت کاهش هزینه ساخت را چنین بیان کرد:
-
انجام یک کار توسط یک نفر به صورت مکرر باعث به وجود آمدن مهارت خاص در آن فرد برای انجام آن کار میگردد بنابراین میتواند در زمان کمتری آن را به پایان رساند.
-
صرفهجویی در زمان از دست رفته کارگر برای تغییر از یک کار به کار بعدی
-
اختراع ابزار جدید و مخصوص برای انجام هر یک از کارها
چارلز ببج(Charls Babbege) در تکمیل ایده اسمیت بیان کرد که با گماردن هر کارگر به یک کار خاص، دیگر به مهارت و تجربه زیاد در کار ساخت و تولید نیاز نبوده و نرخ پرداخت به کارگران نیز میتواند کمتر باشد و بدین شکل هزینه تولید کاهش مییابد. وی نتیجه یافتههای خود را در سال 1835 با عنوان «اقتصاد ماشینآلات و سازندگان(On the economy of machinery and manufacturers)» ارائه نمود.
در تولید ماشین بخار توسط ماتئو بولتون(Mattew Boulton)و جیمز وات(James Watt) ، استفاده از سیستمهای مدیریت شامل استانداردها، روشهای پیشبینی، استقرار کارخانه، طراحی کارخانه و سیاستهای حقوق و پاداش در شکل ابتدایی خود برای کمک در هدایت، مدیریت و کنترل کارخانه آغاز شد.
توسعه مهندسی صنایع در آمریکا در سالهای اول 1900 توسط فردریک تیلور(Fredrick W. Taylor) ، پدر مهندسی صنایع، آغاز شد. بر خلاف آدام اسمیت و چارلز ببج که نظریهپرداز و نویسنده بودند، تیلور کسی بود که از طریق انجام فعالیتهای صنعتی و بر اساس آزمایش به توسعه اصول و مفاهیم پرداخت و توجه خود را روی روشهای علمی انجام کار و مدیریت یک واحد تولیدی متمرکز ساخت. تا قبل از تیلور کارها بر اساس حسابهای سرانگشتی انجام میشد و از استانداردهای علمی، برنامهریزی مدیریتی و رویههای تحلیل خبری نبود. هدف تیلور تغییر این وضعیت به شرایطی بود که نشان دهد مدیریت یک فعالیت علمی است و نه یک فعالیت اتفاقی و باری به هر جهت. وی چهار خطمشی زیر را مورد توجه قرار داد:
-
برای هر عنصر کاری یک پایه علمی توسعه دهید و آن را جایگزین روشهای سرانگشتی کنید.
-
برای هر کار، بهترین کارگر را انتخاب کنید به جای اینکه کارگر خود، کار خود را انتخاب کند.
-
کار را به طور مساوی بین مدیریت و نیروی کار تقسیم کنید به طوری که هر یک وظایف و مسئولیت متناسب با خود را دارا باشد.
-
روح همکاری بین مدیریت و نیروی کار را توسعه دهید به طوری که کار بر اساس خطمشی اول و دوم انجام پذیرد.
در راستای هدف تیلور (یعنی مدیریت علمی) افراد دیگری از جمله گیلبرت(Gilbert) و گانت(Gant)به توسعه روشهای علمی و سیستماتیک برای مطالعه و اندازهگیری کار، برنامه ریزی و زمانبندی تولید پرداختند. تا پیش از سال 1930 رشد چشمگیری در توسعه مهندسی صنایع ایجاد شد و حوزههایی تحت عناوین زیر شکل گرفت:
-
-
روشهای کار
-
اندازهگیری کار
- طراحی کارخانه
- سیستمهای پاداش و حقوق
- ارزیابی کار
- تئوری سازمان
- فاکتورهای انسانی
- برنامهریزی و کنترل تولید
-
تا اواخر سالهای 1940، توسعه مهندسی صنایع بر اساس روشهای سنتی که توسط تیلور، گانت و گیلبرت پایهگذاری شده بود ادامه یافت. فلسفه وجودی مهندسی صنایع با توجه به نگرش و هدف به وجودآورندگان آن، ارائه راهحلهای مؤثر و کارا برای مسائل مربوط به طراحی، تحلیل و ارزیابی بود.
تکامل مهندسی صنایع بعد از جنگ جهانی دوم
شکلگیری مهندسی صنایع به همراه تدوین فلسفه وجودی، مفاهیم، اهداف و مشخص شدن حوزههای کاربرد از یک طرف و از طرف دیگر ظهور حوزههای جدید قابل کاربرد در مهندسی صنایع طی سالهای جنگ جهانی دوم و بعد از آن، مهندسی صنایع را به حوزهای تبدیل نمود که دارای معانی متفاوت نزد افراد مختلف بود. بهترین روش درک مهندسی صنایع جدید، درک چگونگی ارتباط آن با دیگر حوزههاست.
معمولترین حوزههای مرتبط با مهندسی صنایع عبارتند از: مدیریت، علوم کامپیوتر، علم آمار، تحقیق در عملیات، علوم مدیریت( Management Science ) مهندسی فاکتورهای انسانی و مهندسی سیستمها. در ادامه هر یک از حوزههای اشاره شده، شرح داده شده و با مهندسی صنایع مقایسه میشوند.
مدیریت:
بین همه حوزههای اشاره شده، مدیریت قدیمیترین در تاریخ بشری است. بیشتر کتابهای مدیریت، توسعه مدیریت را با بحث روی مفاهیم علمی تیلور آغاز میکنند و خیلی از نویسندگان آن کتابها، تیلور را «پدر مدیریت علمی» مینامند همانگونه که مهندسین صنایع وی را «پدر مهندسی صنایع» مینامند. در اینجا این پرسش مطرح میشود که آیا مفاهیم مدیریت علمی تیلور تعمیمی دانشگاهی از مهندسی است یا مدیریت. بخشی از مدیریت با نام مدیریت تولید دارای وجه مشترکی با مهندسی صنایع است. در اینجا نیز از دید مدیریت، مدیریت تولید به جنبه هدایت منابع انسانی تولید توجه دارد در صورتی که مهندسی صنایع به تحلیل، طراحی و کنترل سیستمهای بهرهور میپردازد. منظور از سیستم بهرهور سیستمی است که محصول یا خدمت تولید میکند. به عبارتی میتوان گفت متخصصان مدیریت مجری سیستمهایی هستند که توسط مهندسین صنایع تحلیل، طراحی و ارزیابی شدهاند.
تحقیق در عملیات:
در جنگ جهانی دوم، نیروی نظامی انگلیس و آمریکا تیمهایی مرکب از ریاضیدانان، آماردانها، دانشمندان فیزیک، مهندسین، بیولوژیستها و روانشناسها تشکیل دادند تا مسائل مختلف عملیاتی نظامی را مورد تحلیل قرار دهند. به عنوان مثال نیروی دریایی آمریکا 70 تحلیلگر از علوم مختلف را به کار گرفت. از آنجایی که این تیمها برای تحقیق روی فعالیت ها و عملیات نظامی تشکیل شده بودند، چنین تحقیق، تحلیل و بررسی را «تحقیق در عملیات( Operations Research یا OR )» نامیدند. تیمهای تحقیق در عملیات به مسائلی از جمله مسائل زیر پاسخ دادند:
-
تعیین محل استقرار تجهیزات رادار
-
چگونگی جستجوی زیردریاییهای دشمن
-
چگونگی تخریب مینهای دریایی در دریاهای اطراف ژاپن
-
تعیین اندازه بهینه ناوگانهای حمل مواد
-
توسعه استراتژیهای مانور ناوهای جنگی هنگام حمله دشمن
همانطور که گفنه شد تا اواخر سالهای 1940 توسعه مهندسی صنایع مبتنی بر روشهای سنتی تیلور، گانت و گیلبرت بود.
بعد از جنگ جهانی دوم و در اواخر سالهای 1940 و اوایل 1950، تحقیق در عملیات به واسطه موفقیتهای به دست آمده در جنگ، جای خود را در فعالیتهای صنعتی، بخشهای خدماتی و سازمانهای دولتی و خصوصی باز کرد. مفاهیمی که توسط تیلور، گانت، گیلبرت و دیگران توسعه داده شده بودند نیازمند تحلیل کمی دقیقتر و روشهای سیستمگرا بودند که تا آن زمان به صورت سنتی به کار گرفته میشدند. ظهور تحقیق در عملیات، نقطه عطفی در تحول روشهای مهندسی صنایع بود که نتیجه آن توسعه روشهای کمی، الگوریتمهای ریاضی و . . . بود که در بکارگیری مؤثر مفاهیم توسعه یافته توسط تیلور و دیگران استفاده شدند. ممکن است این پرسش مطرح شود که آیا مهندسی صنایع و تحقیق در عملیات یک نظام واحد هستند یا دو نظام جدا از هم؟ همانطور که دیده شد تاریخ مهندسی صنایع و تحقیق در عملیات جدای از هم است اما فلسفه وجودی هر دو یکی است یعنی ارائه راهحلهای موثر و کارا برای مسائل مربوط به طراحی، تحلیل و ارزیابی.
تحقیق در عملیات یک روش عملی برای حل مسائل مدیریت است. این نظام شامل ساخت توصیفها یا مدلهای ریاضی، اقتصادی و آماری از مسائل تصمیمگیری برای بررسی شرایط پیچیدگی و نااطمینانی است. همچنین تحلیل روابط تعیینکننده پیامدهای محتمل تصمیمات اتخاذ شده و ارائه شاخصهای مناسب اثربخشی برای ارزیابی اهمیت نسبی گزینههای موجود از دیگر اهداف این نظام است.
تفاوت اصلی دو نظام مهندسی صنایع و تحقیق در عملیات در حوزه تحلیل و نوع مدلها و متدولوژی است که هریک استفاده میکنند. توسعههای اولیه مهندسی صنایع در ارتباط با کارگاههای ساخت و به شدت مبتنی بر استفاده از روشهای سیستماتیک ذهنی به جای استفاده از روشهای ریاضی بوده است. بعضی از این روشها شامل برنامهریزی فرایند، بهبود روشها، استانداردسازی زمان انجام کار و ارزیابی کار میباشند که از جمله روشهای سنتی مهندسی صنایع به شمار میآیند. اما در سی سال اخیر، بخش اعظم فعالیتهای مهندسی صنایع از طریق تکنیکهای تحلیلی مبتنی بر مفاهیم ریاضی کاربردی صورت گرفته است.
تحقیق در عملیات معمولاً با عملیات یک سیستم موجود شامل انسان و ماشین سر و کار دارد. این رشته میتواند در سیستمهای مختلف از جمله سیستمهای نظامی، فروشگاهها، کارخانهها، مزارع، مراکز خدماتی و غیره برای کنترل موجودی، توزیع مواد خام و ساخته شده، بررسی خطوط انتظار، تبلیغات، بهینهسازی حمل و نقل و تصمیمگیری به کار رود. معمولاً هدف، بهینهسازی یا استفاده بهتر از مواد، انرژی، انسان و ماشینآلاتی است که در سیستم موجود است.
مهندسی سیستم:
در حالی که تحقیق در عملیات با توجه به منابع فعلی سیستم به حل مسئله و ارائه راه حل میپردازد مهندسی سیستمها بر طراحی و برنامهریزی سیستمهای جدید برای انجام بهتر عملیات فعلی یا اجرای عملیات، وظایف یا خدماتی که تا به حال به کار گرفته نشدهاند تأکید میکند. به عبارت دیگر تحقیق در عملیات تغییر رویههای سیستم را پیشنهاد میکند در حالی که مهندسی سیستمها تغییر کل یا بخشی از یک سیستم و جایگزین نمودن سیستم جدید را پیشنهاد میکند.
با این توضیح مشخص میگردد که فلسفه وجودی مهندسی سیستمها نیز همانند مهندسی صنایع سنتی و تحقیق در عملیات ارائه راهحلهای مؤثر و کارا برای مسائل مربوط به طراحی، تحلیل و ارزیابی است اما با نگرشی متفاوت از آنها. مهندسی سیستمها نیز مانند تحقیق در عملیات با ظهور خود و ارائه تکنیکهای مؤثر در طراحی و تحلیل، مهندسی صنایع سنتی را تحت تأثیر قرار داد.
علوم کامپیوتر:
نقش و تأثیر کامپیوتر بر رشتههای مختلف علمی بر کسی پوشیده نیست. مهندسی صنایع نیز به عنوان حوزهای که با حجم زیاد اطلاعات از یک طرف و محاسبات تکراری و طولانی از طرف دیگر سر و کار دارد تأثیر قابل ملاحظهای از فناوری کامپیوتر دریافت نموده است. فناوری کامپیوتر موجب به وجود آمدن الگوریتمهای جدید طراحی و تحلیل، نرمافزارهای مختلف موردنیاز در مهندسی صنایع، فرایندهای جدید ساخت و تولید مانند طراحی و تولید به وسیله کامپیوتر(CAD/CAM)، سیستمهای تولیدی انعطافپذیر
(Flexible Manufacturin Systems (FMS و سیستمهای تولید یکپارچه کامپیوتری Computerized Integrated Manufacturing System (CIM شده است. این دگرگونی مهندسی صنایع سنتی را تحت تأثیر قرار داده و مباحث جدیدی را در این حوزه مطرح نموده است.
علم آمار:
بیشتر پدیدههای مورد بررسی در مهندسی صنایع به جای جنبه قطعی(deterministic)، جنبه تصادفیstochastic دارند. به عنوان مثال خرابی تجهیزات بر اساس قاعده معینی رخ نمیدهد بلکه به صورت اتفاقی و تصادفی خراب میشوند. پارامترهای تعیینکننده در فرایندهای تولید معمولاً در یک مقدار مشخص غیرقابل کنترل هستند و دامنهای برای آن تعریف میشود و تغییر پارامتر در این دامنه به صورت احتمالی خواهد بود. مدت زمان ساخت و تولید یا ارائه خدمات در بیشتر موارد دارای توزیعی احتمالی است. شرایط فوق و بسیاری از شرایط احتمالی دیگر باعث میشوند که تحلیل، طراحی و ارزیابیهای موردنیاز مهندسی صنایع توأم با شرایط احتمالی و نااطمینانی باشد. بنابراین بکارگیری علم آمار گریزناپذیر خواهد بود. دخالت علم آمار در ابعاد مختلف موردنیاز، مهندسی صنایع سنتی را تحت تأثیر قرار داده است.
علم مدیریت:
علم مدیریت رشتهای است که در ارتباط تنگاتنگ با تحقیق در عملیات در دهه 1960 توسعه یافته است. تکنیکهای مورد استفاده در این رشته همان تکنیکهای تحقیق در عملیات هستند اما تفاوت آن با تحقیق در عملیات در حوزه کاربرد آن است که بیشتر در امور اداری، بازرگانی و مدیریت صنعتی مطرح میگردند. امروزه تفاوتی بین این دو قائل نمیشوند و معمولاً با هم و به شکل OR/MS مطرح میگردند.
مهندسی فاکتورهای انسانی:
سیستمهای مهندسی صنایع بر خلاف سیستمهای سختافزاری، مانند مهندسی الکترونیک اغلب ترکیبی از انسان و ماشین هستند و طراحی سیستمهای انسان- ماشین نیازمند تعیین بهترین ترکیب از عناصر انسانی و ماشینی است. این نیازمندی ضرورت آگاهی مهندسین صنایع از روانشناسی صنعتی و مهندسی فاکتورهای انسانی را توجیه مینماید.
مهندسی صنایع و سیستمها:
شکلگیری و تکامل مهندسی صنایع و تعامل آن با حوزههای مرتبط طی سالهای 1800 تا 1970 باعث تدوین حوزه یا رشتهای به نام مهندسی صنایع و سیستمها شده است.
پــایــان
نظرات شما عزیزان: